رفتن به محتوای اصلی
نشانی: بلوار مرزداران، ابتدای آریافر، پلاک 10، واحد 2
نشانی: تهران، بلوار مرزداران
مهارت نه گفتن

چرا نه گفتن برایمان سخت است؟

تقریبا اکثر افراد دوست ندارند به دوست یا عزیزان خود “نه” بگویند، اما واقعیت این است که ما در برخی موارد مجبوریم و باید این کلمه را به کار ببریم. در زندگی گاهی اوقات بله میگوییم و گاهی اوقات نه. هر زمان که تعادل بین بله و نه گفتن های ما بهم بخورد، این آغاز مشکل است و به تبع آن زندگی ما نیز از حالت تعادل خود خارج می شود.

اما چرا نه گفتن برای ما انقدر سخت است؟ معمولا اولین پاسخی که به ذهن ما می رسد این است که “نه نمی گوییم چون احساس گناه پیدا می کنیم”. این پاسخ درست است اما همه ماجرا نیست.

نه گفتن سخت است چون…

احساس تعلق 

یکی از اساسی ترین نیازهای ما، نیاز به ارتباطات اجتماعی و تعلق داشتن است. ما تمایل به مورد علاقه دیگران بودن داریم که احساسی کاملا طبیعی است. تحقیقات نشان داده است که هم زنان و هم مردان نیاز عظیمی به تعلق داشتن به گروه همسالان دارند. چه پسر، چه دختر، چه زن و چه مرد، خواهان پذیرش از سمت دوستانمان یا افرادی هستیم که میخواهیم با آنها دوست باشیم؛ این یکی از شیوه های ایجاد و حفظ احساس هویت در ماست. گفتن نه برای روابط ما و این احساس تعلق داشتن نوعی تهدید محسوب می شود. ما نگران هستیم که “نه” گفتن،  نگاه دیگران به ما را تغییر دهد. متاسفانه باید بگوییم که نه، طرد کننده است و ممکن است به احساسات لطمه وارد کند. حتی دانشمندان علوم اعصاب نیز نشان داده اند که مغز ما واکنش بیشتری به منفی ها نسبت به مثبت ها نشان میدهد. اطلاعات منفی باعث افزایش فعالیت الکتریکی در قشر مغز می گردد. به همین صورت خاطرات منفی به صورت قوی تری در ذهن ما ثبت می شوند، این موضوع برای ما اهمیت تکاملی دارد؛ یک حافظه قوی برای خاطرات منفی به صورت تکاملی از ما در برابر گزند و آسیب محافظت کرده است. 

اما جالب است بدانید، اغلب مردم “نه شنیدن” را آنقدر که ما بد تصور می کنیم، برداشت نمی کنند. علت این امر نوعی سوگیری به نام “سوگیری سختگیری” است؛ در این نوع سوگیری ما تصور می کنیم دیگران ما را خیلی شدیدتر از آنچه در واقعیت وجود دارد قضاوت می کنند، در واقع در ذهن خود واکنش دیگران به شنیدن نه از سمت ما را بسیار شدیدتر از آنچه که واقعا هست برداشت می کنیم، در حالی که اینطور نیست.

پرهیز از تعارض و کشمکش

بسیاری از ما از تعارض و کشمکش می ترسیم. ما دوست نداریم دیگران از ما عصبانی شوند و یا نسبت به ما انتقادی داشته باشند؛ بنابراین از گفتن “نه” اجتناب می کنیم چرا که نمی خواهیم این نه به درگیری ما با شخص دیگری منجر شود، خواه آن شخص دوست صمیمی، شریک زندگی، همکار یا رییس مان باشد. بسیاری از ما حتی از گفتن “نه” به فرزندانمان واهمه داریم، چرا که احساس میکنیم اگر به آنها نه بگوییم، دوست داشتن ما خدشه دار میشود.

این مساله گاهی اوقات بسیار ریشه دارتر است؛ در دوران کودکی به بسیاری از ما یاد داده شده است که اقتدار دیگران را زیر سوال نبریم و آنچه که پدر، مادر، معلمان یا سایر مراجع قدرت به ما می گویند را انجام دهیم. در اکثر این شرایط ما به دلیل ترس از مجازات پیروی کرده ایم؛ در بسیاری از مواقع نیز تمایل  داشتهایم دیگران را خوشحال و راضی نگه داریم، همان دیگرانی که نقش مهمی در زندگی ما داشته اند. بنابراین این نگرانی از طرد شدن از طرف دیگران و میل به دوست داشتن را با خود به بزرگسالی منتقل کرده ایم.

 

چند پیشنهاد کلی که به شما برای شروع “نه گفتن” کمک میکند:

  • اگر تاکنون نه گفتن برایتان خیلی سخت بوده است، پیشنهاد می کنیم نه گفتن را از موقعیت های کوچک و غیرمهم مثلا نه گفتن در مقابل سماجت های یک فروشنده برای خرید یک کالا- شروع کنید و بعد از موفقیت در این موقعیت ها کم کم آن را در موقعیت های سخت تر و با افراد نزدیک تر به خود ادامه دهید.
  • قبل از گفتن بله، چند ثانیه و یا چند دقیقه (بسته به نوع موقعیت) توقف و مکث کنید، چند نفس عمیق بکشید تا کمی به خودتان وقت بدهید و فرصتی برای ارزیابی و پاسخ به نیازهایتان فراهم گردد.
  • با جمله “هرکس دیگه ای هم بود همین کار رو می کرد” خودتان را فریب ندهید. تقریبا کاری در جهان وجود ندارد که همه آن را انجام دهند یا به آن نه نگویند
  • یک دقیقه زمان بگذارید و از خود بپرسید که احساساتی مانند اضطراب، گناه و یا هر احساس دیگری که وقتی نه می گویید به سراغتان می آید چقدر ناخوشایند است؟ آیا می توانید آن را تحمل کنید؟ و آیا واقعا ارزش دارد کاری که تمایل به انجام آن را نداریم، انجام دهیم تا این احساسات را تجربه نکنیم؟
  • پیامد “بله گفتن” را ارزیابی کنید. چقدر بد خواهد بود؟ باز هم این سوال: آیا ارزش این را دارد که تسلیم شویم؟ یا نه؟. البته در نظر داشت باشید پاسخ صحیح و واضحی شاید وجود نداشته باشد. شاید حتی به این نتیجه برسید که گفتن “بله” بهتر است. اما مهم است که صادقانه و اصیل به این سوالات در درون خود پاسخ دهید.

 

سخن آخر

نه یا بله گفتن، هر دو جزیی از رفتارهای ما در قبال درخواست های دیگران است. شاید در بسیاری از مواقع، بله گفتن به دیگران و گذشتن از خواسته خود، بد نباشد. اما آنچه در این بین اهمیت دارد، انجام دادن آگاهانه این رفتار است، نه اینکه نیروهایی در درون ما علیرغم میل باطنی مان ما را مجبور به بله گفتن کنند. در پایان به خاطر داشته باشید، که گفتن هر “نه”، در واقع بله گفتن به موضوعات دیگر است (مثلا نه گفتن به یک دوست برای بیرون رفتن، بله گفتن به انجام کارهای عقب افتاده است) و هر بله ای که می گوییم، در حال “نه گفتن” به موضوعات دیگر هستیم. تلاش برای ایجاد تعادل بین بله ها و نه هایی که می گوییم، یکی از رموز موفقیت در زندگی و سلامت روانی است.

برای این نوشته 0 نظر ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برگشت به بالا